عصرزاگرس/ابراهیم زمان: از کجا شروع کنم ٫ از الف در الفبای دفتر خاطراتمان یا از تو که چین های پیشانی ات برای برداشتن زخم های شهرم بر هم افتاده
سید جان سلام
بی مقدمه سخن آغاز میکنم
امدم تا من باب ایه «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» از تو تشکر کنم بابت تمام راهای ارتباطی دیارمان که با گام هایت استوار شد ٫ تشکر کنم که اب و گاز و راه و مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و و هر چیزی که نیاز بود در سایه سار انقلاب و به همت تو استوار شد
تشکر کنم از تو که تمام هم دوره ای هایت که روزی در کنارت بودند الان از ارکان اصلی این نظامند اما تو که برای مرهم گذاشتن بر زخم های مردمان دیارم ماندی و در جنگ نادرست سیاست ترکمان نکردی
از کودکی هایم که با اسمت اشنا شدم و شعرهایت که برایم طنین انداز کوچه های خاک گرفته شهرم بود
از چه بگویم
از مردمانی که قامتشان از عصای جدت امام حسین دست گرفته و بر بلندای این مرز بوم ایران نام اشنا گشته اند
از مخالفینت بگویم که مورد غضب قلبی و عملی قرارت میدادند یا بی مهری عده ای از دوستانت که در کنارت وقتی ایستادند ٫ به رویت ایستادند
از تلاشت بگویم که در حد توانت کوتاهی نکردی یا از بزرگی ات بگویم که هیچ گاه از کسی دلخور نگشتی
از صداقتت بگویم که همیشه یک رو بود یا از دلیل هایت برای حل مشکلات ، حتی مخالفت
از سوگند مردم محلی دیارت هنوز هم بر نام نیک اجدادت بگویم یا از خود گذشتگی هایت نسبت به مخالفینت
از سخن نافذت بگویم یا اوازه ات در راهروهای مجلس
از شلوغی دفترکارت بگویم یا ازشبهایی که تا دیرقت مدیران را بی خواب میکرد
از محبوبیت بی نظیرت در سایر شهرها بگویم یا ترس رقبای سیاسی ات در تمام احوال
از سماجتت برای درمان تاول های شهرم یا داروی تجویز شده ات برای الام دیارم
از چه بگویم ٫ از ناراحتی عزیزانت برای تمام لحظاتی که در کنارشان نبودی یا از خوشحالی جوانان روستایی از همراهی تا دفتر مدیران که غرور سیاسی ات را نشانه میگرفت
از مقبولیتت در تمام طیف های سیاسی بگویم یا هدف گرفتنت برای امیال شخصی اشخاص
از روز های بگویم که فریاد میزدی بر سر مسئولین از کوتاهی در خدمت یا لحظه های که صمیمانه پای صحبت مردمانم ساعت ها مینشستی
از لحظه های که شاید دیدنت به یک ثانیه نمیشد یا از ساعت ها چانه زدن هایت برای دریافت اعتبارات استانی
از مادرانی بگویم که برایت ارزوی سلامتی میکردند یا کودکانی که تصویرت بر بلندای دستشان فریادت میزندند
راستی مگر تو کیستی ؟ قامتت ، قیامت قامتی بود که هر سیاسمتداری با اوازه اسمت اشنا بود و براستی مگر تو چند نفر بودی که هم در مجلس حضور داشتی هم در دولت ٫ هم بر بالین بیماران شهرم بودی هم بر سر تربت پاک بزرگان دیارم.
نمیدانم از کارهای انجام گرفته ات بگویم یا انجام نداده ات ٫انجام گرفته ات را که به رسم نادرست فراموشی و بی حالی ٫ از یاد برده ام و با عینک بدبینی که دارم اصلا نمیبینم.
یا هم چون سنم به گذشته قد نمیدهد انکار میکنم
اری عرف بر این است که انجام نداده ات را بیان کنم ٫
بیان میکنم تا مخالفینت در رسانه ها بدانند ما حامیانت بر دیده انصاف قلم میزنیم و منش ما مانند خودت احترام به مخالفین است.
اری کوتاهی کردی برای زمین های تشنه کهگیلویه که مستعد کشاورزی هست و اجرای هر چه زودتر سد ابریز که میتوانست منبع بزرگ درامد زایی شهرم باشد.
اری کوتاهی کردی در شروع هر چه زودتر عملیات پتروشیمی دشت مازه که میتوانست هزاران نفر را به کار گیرد.
کوتاهی کردی برای انجام کارهای عام المنفعه ٫ زیرا وقتت را در کنار مردمانی گذراندی که استخدام فرزند برایشان نان اور چندین سر عاعله بود واجب ترین بود.
اری کوتاهی کردی به جای انکه تلفنت را برا زنگ زدن بر احوال دوستانت برداری برای پاسخ به تمام مردمان دیارم از کوچک تا بزرگ حرمت گذاشتی و بهقول شاعر
همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
سخنم به درازا کشید ٫ حرف ناگفته بسیار است و در پایان از تو بابت تمام روز های عمرت که برای حل مشکلات شهرم سپری شد
سپاسگذارم
من ا… توفیق
ابراهیم زمان
لطفا از کمبود گندم قلم بزنید
انشالله دور بعدی فقط خودت
گل گفتی عزیزم
زنده باد قلم شجاعت مهندس جان
زنده باد مهندس طاهرمنش
👌👌🌺
چندین بار اومدم چند جمله نوشتم و پاکش کردم..
دیدم هر طوری بنویسم زشته..
فقط گفتم با خواندگان خاطره بازی کرده باشم، و یادی کنم از ساعد هدایتی بازیگر سریال شب های برره..
خوش بحال موحد که دور ورش چنین آدمایی هست و بهش اعتماد به نفس میدن، و بد بحال من و دوستان نخبه هم شهرستانی که داریم کارگری میکنیم یا که ور دل پدر مادرامون نشستیم توی خونه….
قضاوت با شما….