افزونه جلالی را نصب کنید. 27 شوال 1445 Sunday, 5 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 6277 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 10 تعداد دیدگاهها : 764×
گـرگـی در کـمـیـن/حـمزه نـام آور
09 مارس 2022 - 12:08
هر سنگی که برمی داریم یک پیشنهاد است. اگر این را قبول نداریم نیاز نیست سنگ را به گوشه ای پرتاب کنیم چون صاحب اثر بامهربانی به شماها پیشنهاد داده که خوب نگاه کنید و سنگ خودتان را انتخاب کنید و درمورد کاربردش و حتی نامش تصمیم بگیرید و نهایتن بهتر است اگر این مثال و پیشنهاد هنری را قبول ندارید سنگ را سرجایش برگردانید و بدون چالش برگردید.
پ
پ

به گزارش عصرزاگرس، حمزه نام آور نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر نوشت:گرگی درکمین
مطلبی که نقدنیست ادبیاتی جاری تاملی بر گرگ های درکمین کیارستمی

دنیا پر از رنج است،
با این حال
درختان گیلاس شکوفه میدهند.
این هایکو که ریشه در فرهنگ ژاپن دارد شعری از   کوبایاشی ایسا است . این هایکو را برای شروع مطلبی که نه نقد است و نه تشویق و تایید هیچکس ، از من داشته باشید. حالا می خواهم مثالی بزنم و موضوعی طرح کنم و پاسخی که خودم به این موضوع داده ام را شرح دهم . همه ما چه هنرمندان و چه مخاطبان آنها و حتی آنها که نمی دانند با هم در جهان هنر و ادبیات به سر می‌بریم و باتاثیراتی که این جهان به نسبت بالا و پایین بودنش بر روح و روان ما دارد زندگی می کنیم. آنکه می بخشد تسخیر هم می کند و تسخیر شده در روحی که باخودش حمل می کند به محیط پیرامونش می رود و این تاثیر ، نتیجه اش چالش هایی برای تاثیر پذیرهای در معرض‌ آن ایجاد می کند. هنر با اولین آسیب شروع می شود و هنرمند کسی است که حداقل در یک مورد مشخص آسیب دیده است  ، از این رو به خلق و باز تعریف جهان و چالش ها قد علم می کند.هر نگاه یک پیشنهاد است. هنرمندی را تصور کنید که شما را به محیطی پراز سنگ های شسته ی رنگی دعوت می کند و می گوید این اثر مال من است.

حال اینکه این اثری طبیعی است و می تواند در ادامه ی تغییرات محیطی بوجود آمده باشد. اما چرا این هنرمند می گوید این میدان پر از سنگ اثر هنری من است؟ این سنگ های شسته ی ساحل رودخانه چطور می تواند اثر هنری باشد و بعنوان پیشنهاد به مخاطب عرضه شود و آیا تقاضایی هم هست؟ باید بگوییم که ما در ابتدا همه چیز را یک شوخی فرض می کنیم.

این شوخی هنرمندانه ایست. اما درشکل دوم سوالی می پرسیم و آن اینکه چرا سنگ های رنگی شسته ی ساحل یک رودخانه یک اثر هنری اند؟حالا فکر کن کسی که صاحب اثر است شما را به آن میدان سنگی می‌برد و مثالی برای طرح سؤالش می آورد. فکر کن مخاطبین را بااین نگاه آشنا می کند که هرکدام یک سنگ بردارید و اگر خواستید این سنگ را باخود  ببرید یا اینکه سنگ را به گوشه ای پرتاب کنید یا اینکه سرجایش بگذارید. می توانید سنگ را تبدیل به گردنبند کنید و یا سنگ را سنگ بخوانید و با تصوری که از قبل از سنگ بودن سنگ داشتید خداحافظی کنید و به سنگ شسته ی رنگی مورد نظرتان بگویید سنگ شسته ی ساحل رودخانه در حد یک کلمه ، بله شبیه شوخی است. به همین خاطر یک بار دیگر از صاحب اثرهنری سنگ ها می پرسید که این پیشنهاد درنهایت به چه چیزی ختم می شود ؟ چرا از شر سنگی که انتخاب کرده اید راحت نمی شوید ؟  چون سنگ با کاربردهای متفاوت سنگ بودن سنگ است یا نیست از ساخت تا تزئین و سنگ سکون بودن و رنگ و تصوراتی که ذهن درست می کند و در درون هر فرد وجود دارد. سنگ زیر آفتاب داغ است و صاف و سنگ روز زمستانی احتمالا سنگ سردیست که احتمال دارد هر لحظه با طوفانی به سمت پایین رودخانه کشانده شود. شاید تصورکنیم سنگ به دریا برسد و درآن صورت سنگ دریایی نام تازه ی سنگ بودن است. اما همه ی اینها را که به شوخی و بازی هنرمندانه ای بگیریم باز از صاحب اثر سنگی می پرسیم که این نکته را برایمان بازتر کن و او درجواب بگوید که اولا به این فکر کنید که نام این سنگ را به این دلیل ما گذاشته ایم سنگ که پذیرفته ایم سنگ باشد. احتمال داشت هر اسمی بجای سنگ انتخاب می شد. سنگ به دلیل نامگذاری سنگ شد و حالا من می خواهم کلکسیون سنگ های رودخانه را بعنوان مثال هایی برای تماشا به شما بعنوان یک اثر هنری که منظره ی زیبایی را دربرابر چشمان ما قرار می دهد بعنوان یک پیشنهاد تماشا و لمس قرار دهد.

هر سنگی که برمی داریم یک پیشنهاد است. اگر این را قبول نداریم نیاز نیست سنگ را به گوشه ای پرتاب کنیم چون صاحب اثر بامهربانی به شماها پیشنهاد داده که خوب نگاه کنید و سنگ خودتان را انتخاب کنید و درمورد کاربردش و حتی نامش تصمیم بگیرید و نهایتن بهتر است اگر این مثال و پیشنهاد هنری را قبول ندارید سنگ را سرجایش برگردانید و بدون چالش برگردید.

در سینمای برسون و بعنوان مثال فیلم جیب بر سنگ یک عمل درونی است که به برسون این امکان را می دهد که به گونه ای به سینما نگاه کند که در ظاهر بازی و عمل درونی اش خسته کننده و سرد به عمل بیاید اما همین سردی و خسته کنندگی انزوا و عبور جیب بری را نشان می دهد که به زیستش عادت کرده و به شکل خارق العاده ای میان مردم در حرکت است و عمل درونی اش که همان جیب بر بودن است را ، به شکل تماشایی انجام می دهد. برای برسون آن عمل درونی انزوا و زیست جیب بری ، است که درمیان جامعه ای که همگی سرد وساکت هستند به زندگی و زیستش ادامه می دهد.

از نگاه برسون که سینما را عملی درونی می داند انجام دادن یک عمل به مانند عمق آن عمل است.عمق سرد و ساکت زیست برسون باعث خلق شد و اگر فکر کنیم برسون آن شخصی بود که شما را به ساحل رودخانه دعوت کرد سنگ برسون درعملی درونی به سینما راه پیدا کرد و خروجی خلاقانه ی ریشه در زیست و تنفس عمیق سینمای برسون را در پیش چشم مخاطب آشکار کرد. ادبیات هرجا باشد نور و روشنایی و بازتولید مفاهیم و فرم ها را به منزله ی سوختی برای روشنایی درونی در پی دارد. حالا برگردیم به هایکویی که در ابتدای مطلب نوشتم و به این فکر کنید که در هایکو شما درلحظه از منطق عقلانی خارج می شوید و به شهودی دست پیدا می کنید.

تماشای شکوفه های گیلاس و گره زدن آن با زیبایی همزمان به رنجی بی پایان به ما می فهماند که این نگاه شرقی همان سنگی بود که کیارستمی بر داشت و با محتوایی که ازقبل می‌شناخت درآمیخت و از تکنیک عبور داد و نتیجه اش طعم گیلاس شد. طعم گیلاس و همه ی  نگاه‌هایی که به سادگی ، این امکان بازنمایی و بازتعریف مفاهیم را، با شکستن مفاهیم منطقی و رسیدن به شهود ، امکان‌پذیر کرد .نگاهی که توانست  کیارستمی را با قاب بندی های هوشمندانه که ریشه در گفتگوی درونی شرقی داشت تبدیل کند به تعریف های تازه ای از آن سنگ اولی که کیارستمی به خوبی دید.

نگاه کیارستمی نگاهی ادبیاتی و خیلی ظریف بود. نگاه ، ابزار هنرمند است و کیارستمی ابزارخودش را برداشت و ساخت و به نگاه‌کردن اضافه کرد. سنگ را شناخت و برداشت و باخود برد و سنگی قوی تراز نگاهی که شعر  هایکو به طبیعت دارد را نمی توانست پیدا کند. هرچه ما از قاب بندی ها و مفاهیم می گوییم خلاقیت است اما ریشه ی همه ی اینها  همان هایکوست. هر نگاه قدرتمندی در درونش ضعف هایی هم دارد و ممکن است مخاطب نه تنها در آثار کیارستمی بلکه درتمام آثار هنرمندان بزرگ بتواند آن را ببیند و لمس کند.

مثلا داستان استفاده از بازیگر و ابزار بودنش باعت هیاهو و داد و قال منتقدینی می شود که پول می گیرند تا این کار را که همان داد و قال کردن است به خوبی انجام دهند. اگر بازیگر فیلم کیارستمی  بازی نمی کند پس چطور روایت پیش می رود؟ البته این را هم باید پذیرفت که ظرف و قالبی که نگاه کیارستمی را پیش می برد استفاده ای بیشتر از این ازبازیگر نمی خواست ، پس جا دارد که مخاطب با استفاده از فرم و محتوای اثر به نگاه سازنده ی اثر برسد.

اینهمه داد و قال برای چیست و سنگی که برسون برداشت و کیارستمی باخود آورد را شما چطور می بینید؟ دراین قاب ها زندگی جاریست و همزمان که رنج ممتد و ادامه دار انسان را شاهدیم ، عادت و لذت زندگی کردن انسان را می توان به سادگی مشاهده کرد .

جدیدن فیلم درب از هادی محقق موفق به کسب جایزه ی بهترین فیلم شد که با انتقاد و هیاهوی تعدادی از منتقدین همراه شد. من می گویم که سنگ را بردارید و اگر این سنگ هیچ کارکردی ندارد بگذارید سرجایش و بروید. مطمئن باشید جهان جایزه گرفتن و جایزه دادن به هیچ وجه آن خواست بزرگی نیست که کارگردان متعهد درپی آن باشد. البته که این جایزه باعث این می شود که اثر دیده شود و تهیه کننده بتواند بخش یا تمام هزینه ای را که کرده است باز گرداند.

اما آیا  کارگردان‌ تنها به خاطر یک جایزه که گرفتن آن  یک دقیقه تشویق دارد چند ماه از وقت خودشان را صرف می کند؟ قاب بندی های هوشمندانه ی هادی محقق نشان می دهد که سنگ را برداشته و باخوشحالی به اعماقش رفته و حاصلش تابلوهایی از طبیعتی بکر و زیبا درکنار تلاش انسان برای بقا در حاشیه های دولت ها و منتقدین که شاید هیچکس هیچگاه به آنها توجه نمی کرد.هادی محقق در تابلوهایی شاعرانه چنان این رنج و زیبایی را با روایتی ساده درآمیخته که به راحتی می توانی هرکدام ازاین تابلوها را سنگ هایی رنگی و زیبا ببینی که باخود به خانه می بری و باعث می شود هربار ازخانه به طبیعت بازگشتی  این تابلوها را جستجو کنی و رنج و خوشبختی حاشیه نشینان را ببینی. هر چیزی را که نشان می دهی درواقع فاش می کنی و این فیلم نشان می دهد و فاش می کند. نگاه هادی محقق شاعرانه و باتاکید شاعرانه است.

درسکانسی که به درخواست فرد نابینا گل ها را می چیندودسته می کند و برمی گردد و سوار می شود و حرکت می کند برای چندثانیه سنگ را به مخاطب پیشنهاد می کند و آن سنگ همان چندثانیه ی تماشایی گل های حاشیه ی جاده است که درموسیقی زیبای بهاری تکان می خورند و به مخاطب می گوید که حتی یک نابینا به آن گل های زیبا فکر کرده است و این توقف یک پیشنهاد است و برداشتن این سنگ اختیاری است. سنگ برسون، سنگ کیارستمی و هزاران کارگردان دیگر بعلاوه ی سنگ هادی محقق همه و همه یک پیشنهاد است که بستگی به مخاطب دارد.

زمان زیادی را بصورت معمول ازدست می دهیم و جالب این است که وقتی می خواهیم به تلاش دوماهه ی یک کارگردان برای ساخت یک اثر نگاه کنیم مثل کودکان سنگ را به بازی و بهانه می گیریم و تو بگو انگار ما تمام وقتمان را به درست اندیشیدن می گذراندیم.

فیلم درب را دوباره ببینید و سنگ را لمس کنید. بجای تخریب انسانهای خلاق بهتر است به توانایی شان رجوع کنید که اگر دنبال ضعف باشیم باسنگی که در مشت داریم قادریم کله ی خودمان یا صاحب اثر را نشانه بگیریم. نهایت مطلب این است که آنکه زیست قدرتمندی داردنگاهش به بیرون و به هنر راه پیدا می کند.
گرگی درکمین را بخوانید و بعد هرچه خواستید بگویید. باتشکر از خانم نیکی کریمی و ترجمه ی خوبی که از شعر ایسا داشت.

حمزه نام آور
دهدشت

اسفندماه 1400

دیدگاه های مردم

  1. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند
    سعدی

    پاسخ
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

شـماره تمـاس 09171482994
پسـت الـکترونیـکی info@asrzagros.ir
آدرس پسـتی جمهوری اسلامی ایران،کهگیلویه و بویراحمد، دهدشت ...